سرنوشت
نوشته شده توسط : تنها

سرنوشت مرا

به دست تو رسانده

پس چرا مجال تلمیس اش را از من می دزدد؟

وجهان فرصت دیدن مارا با هم؟

برای من کم نیست

برای تو چه ؟

برای جهان چه؟

چه تنگ نظر ما را به زمین خوانده

دور از تو تمامی شب هاو روزها را تحمل می کنم

وتو صبوری کن و حکایت مرا در گوش کلاغ های

بی پناه به تکرار بگو

بگو تا بدانند هیچ کلاغی 

به خانه ای که در قصه ها گفته اند

نرسیده است!

واگر باور نکردند مرا مثال بزن

وبگو که شاهد عینی اشکهای من بوده ای

منی که شب هنگام هیچ انتظاری از صبح و بیداری ندارم

دلخوشی هایم انگشت شمار 

و تن خسته و خالی ام

یخ زده است.

این گونه مرگم را برایشان تصویر کن

یاد اور شو

به حرمت دستهای تو روزم روشن میشود

اما هرگز به من مگو 

کدامین سحر گاه بیدار باش

اعدامم را اعلام خواهی کرد 

در ان هنگام که گرم بوسه ام بر دستانت 

حیات در من وفور می کند 

و تمامی فصول را در تنم احساس خواهم کرد

اینگونه می شود که سرنوشت مرا و تو را به تماشا می نشیند

وبگو "دوریت ازمون تلخ زنده به گوری من بوده است"

یادت خواهد ماند ؟

این چه سوالیست؟!

به خاطر سبز تو ایمان دارم. 





:: بازدید از این مطلب : 479
|
امتیاز مطلب : 123
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 10 آبان 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
پژمان در تاریخ : 1389/9/17/3 - - گفته است :
نیا باران زمین جای قشنگی نیست

من از جنس زمینم خوب میدانم

که اینجا جمعه بازار است و دیدم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه میداند

در اینجا قدر مردم را به جو اندازه میگیرند نیا باران پشیمان میشوی از آمدن

زمین جای قشنگی نیست


پاسخ:به صد مرگ سخت به صد مرگ سخت تر در زندگی لحظاتی هست که به صد مرگ تر می ارزند.... خاطره یی شاید رویایی اتفاقی! ه.پ

/commenting/avatars/sanjaghak-701011.gif
پژمان در تاریخ : 1389/8/23/0 - - گفته است :
سلام
قلم توانایی دارید و آنچه از دل برآید بر دل نشیند


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: