نوشته شده توسط : تنها

در پیاده رو

سایه پرنده ای نشست روی سایه درخت

بچه گربه ای از آن طرف رسید

جست زد بروی سایه پرنده ناگهان

هر چه جست و خیز کرد

در میان پنجه های خود پرنده ای ندید

چند لحظه بعد نا امید

راه خویش را کشید و رفت

ولی پرنده همچنان نشسته بود

بی خیال

روی سایه درخت

از شاعر عزیز _ بیوک ملکی 



:: برچسب‌ها: بیوک ملکی , سایه , صید ,
:: بازدید از این مطلب : 462
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : تنها

 

 

 

من ترا یادم هست

من ترا هر روز هنگام غروب

با سر انگشت خیال

میکنم نقش چو یک ماهی قرمز به کف حوض زلال

تو چطور؟

تو مرا یادت هست؟

با کلامی تازه

یا به یک شاخه سلام

میدهی دانه به این سهره محبوس نهان کنج حصار؟

تو مرا یادت هست؟

یا که از خاطر تو پاک شدم؟



:: برچسب‌ها: خیال , خاطره , ,
:: بازدید از این مطلب : 422
|
امتیاز مطلب : 98
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : پنج شنبه 30 دی 1389 | نظرات ()